از خدا میخوام سهمت از دنیا فقط شادی باشه و خوشبختی..
سورنا کوچولوی من، نقطه ی روشن زندگیمون ، پسرک مهربونم... با همه ی غمی که از رفتن پدر جون تو دلم هست.. با همه ی بغضی که هر لحظه داره گلوم پاره میکنه و نمیتونم هر لحظه اجازه شکستن بهش بدم چراکه از نگاه خیلی ها بیشتر از سهم یه عروس دارم واسه رفتن پدرشوهر ناراحتی میکنم، با همه ی دلتنگیهام بخاطر نبودن کسی که بابا صداش کنم، با همه ی خاطرات نلخ و شیرینی که یادآوریش آتیش به دلم میندازه... میخام سعی کنم همه چی رو فراموش کنم .. شاید کلمه قشنگی.نباشه ! فراموشی ! اما تنها دلیل این تصمیمم تویی! تو حقت شادی و.خوشبختیه تو زندگی که ما خواستیم پا بذاری توش.. پس حق نداریم برات تلخش کنیم.. میدونم که از همین روزا حس میکنی تمام اتفاقات اطرافت رو... از خدای ب...
نویسنده :
مامان و بابا
2:29